تعریف
خودکشی پدیده ای روانی ـ اجتماعی، موضوعی چند وجهی و پیچیده است وقتی شخصی مرتکب خودکشی میشود معمولا وابستگان و دوستان او متعجب و حیران میشوند چرا که معتقدند که آرام بود و زندگی میکرد. اما پس از بررسی دقیق سرنخها به دست میآید که در عین دشواری، ضرورت پیگیری و جستجوی کمک و خدمات تخصصی را آشکار میسازد. بنابراین پیش بینی خودکشی حتی برای متخصصان امری آسان و دقیق نیست. از این رو، بررسی دقیق علائم و نشانههای خطر خودکشی برای تشخیص به موقع و مناسب بسیار کمک کننده است. همچنین با توجه به گستره حساسیت و افزایش رو به رشد خودکشی پیش بینی و توصیف واحدی درسی ذیل عنوان ((آموزش پیشگیری از خودکشی))به وسیله سازمانهای ذیربط برای دانشجویان رشته های علوم انسانی، پزشکی و مشاوره به عنوان یک ضرورت پیشنهاد میشود(عزت الله فولادی 1386)
در گذشته خودکشی به عنوان جرم علیه خود و جامعه و به طور کلی گناه محسوب میشد.کسانی که خود را میکشند از تشریفات کفن و دفن مذهبی محروم میشوند. به منظور رعایت تقدس بیرونی، کفن و دفن پنهانی انجام میشد. در بعضی از کشورها چه بسا با شهامت بر سر چهار راهها، چوبه مرگ به پا میکردند این امر رایج بود تا این که تحقیقات انجام شده در مورد افرادی که خود را میکشند، عدم تعادل ذهنی آنان را تایید نمود. از این رو، به تدریج به حکم خودکشی پایان داده شد و تا حد زیادی از لکه ننگ بودن آن کاسته و جنبه تقدس کفن و دفن حذف گردید(برایت، 1996).
اولین مطالعه نظامدار درباره خودکشی نیز به دست امیل دورکمایم در سال 1898 در کتابی تحت عنوان خودکشی مطرح گردید. او در کتاب خود درباره خلا موجود میان مذهب و اخلاق پیرامون خودکشی پرداخته و به عنوان نتیجه کتابش خودکشی را به عنوان پیامد طبیعی رابطه فرد و اجتماع در نظر گرفته است. همچنین بیان کرده که میزان نظم، انزوای اجتماعی و سرکوبی افراد در اجتماع دلایل بنیادی در تفاوت میزان خودکشی در کشورهای مختلف میباشند. به نظر او شرایط اجتماعی در عصر جوامع صنعتی شده تا حدود زیادی منشاء ناهنجاری های اقتصادی که عامل دائمی و اختصاصی در خودکشی است میباشد. همچنین دور کمایم نوعی خودکشی را که خودکشی تقدیر گرایانه(جبری) نامیده شده است، تشخیص داد که استدلال میکند این نوع خودکشی با خودکشی ناشی از بی ثباتی اجتماعی (همجار گسیختگی) متفاوت است. و از طریق نظم افراطی، متمایز میشود. در این نوع خودکشی فرد احساس میکند که کنترل شخصی یا تعقل خود را از دست داده نسبت به آینده نا امید است. زیرا فکر میکند که آینده به وسیله قواعد اجتناب ناپذیر و غیر قابل تغییر، فنا شده است(سینگ،2000).
در اوخر قرن نوزده نیز فروید، نخستین دیدگاه روان شناختی را در مورد خودکشی ارائه کرد. او خودکشی را نهایت خشم معطوف به خود، ناشی از ناخودآگاه فردی دانست و غرایز را به دو دسته مرگ و زندگی تقسیم کرد و معتقد بود غریزه مرگ بلافاصله پس از تولد به کار میافتد و تمایل به بازگشت دارد و موجب مرگ و نیستی، کینه، عداوت و انهدام نسل میشود.اما غریزه زندگی موجب دوستی، عشق، محبت، تولید نسل و صیانت ذات است(شفیع آبادی،1371)
در تعریف دیگری، خودکشی به عنوان عملی که شخص برای معدوم کردن خود در حالی که اختیار مرگ و زندگی را دارد به لحاظ اخلاقی نیز به انجام آن موظف نیست تعریف شده است(دلماز،به نقل از اسلامی طلب،1371).
در فرهنگ روان شناسی، خودکشی به عنوان نابود کردن آگاهانه خویش برای رها شدن از موقعیتی غیر قابل تحمل تعریف شده و اشاره دارد که خودکشی هایی که با انگیزه ملاحظات مذهبی و اخلاقی (فرار عملی مغایر با شرف،سربار دیگران نبودن) صورت میگیرد، نوعی فداکاری تلقی میشود و آنها را با خودکشیهایی که ناشی از عواطف مختل، مشوش و ... است، متفاوت می داند(رزم آزما،1370 ص 385)
رفتارهای خودکشی گرا را میتوان به افکار (فرایندهای ذهنی) و یا بر اساس پیامدهای مهلک(مرگ آور)مثل خودکشی و پیامدهای غیر مهلک(غیر مرگ آور) از قبیل اقدام به خودکشی(شبه- خودکشی) یا اعمال خود-آسیبی طبقه بندی کرد.
تمامی اعمال و رفتارهای خود آسیبی عمدی و آگاهانه که به ظاهر به قصد کشتن خویش انجام میشوند اما به مرگ منجر نشود.شبه خودکشی (پاراسویساید)گفته میشود(عزت الله فولادی 1386)
مرکز توسعه خلاقیت واستعدادیابی بوکان...برچسب : نویسنده : salah3473a بازدید : 121